در سال 1964 نویسنده مشهور انگلیسی رولد دال یکی از معروفترین آثار خود را به
نام «چارلی و کارخانه شکلاتسازی» را منتشر کرد، که بعدها در سال 1971 انگیزه
ساخت فیلم ویلی وونکا و کارخانه شکلات شد. در پایان هر دو اثر چارلی (در کتاب)
و وونکا (در فیلم) سوار آسانسور شیشهای منحصر به فردی شده و بالا میروند.
دال در دنباله رمان خود که در سال 1972 به نام چارلی و آسانسور شیشهای
شگفتانگیز چاپ کرد، آسانسور را به عنوان تم اصلی داستان به کار برد.
دلیل مشخصی برای انتخاب آسانسور شیشهای توسط دال در دست نیست. با این حال،
شاید سفرهای پیدرپی او به ایالت متحده و دیدن یکی از آسانسورهای شیشهای ایالت
کالیفرنیا در نیمه دهه 1950 بیتأثیر نبوده باشد. حضور آسانسور شیشهای در
داستان چارلی و کارخانه شکلاتسازی حاکی از علاقه عمومی مردم آن دهه و قوه تخیل
هنری دال است.
کار طراحی و نصب اولیه آسانسور شیشهای را که در هتل الکورتز در شهر سان دیگوی
ایالت کالیفرنیا نصب شد، دو مهندس لس آنجلسی به نامهای آلبرت و اکر و پرلی
ایسن در سال 1927، انجام دادند.
این هتل شامل یک برج 15 طبقهای مرکزی و یک ساختمان 6 طبقهای چسبیده به آن بود
و در تمام سالهایی که پذیرای میهمانان بیشماری از سراسر دنیا بود، نقش مهمی
را در شهرت و اعتبار شهر بازی میکرد و پیوسته دستخوش تغییراتی اساسی در جهت
نوسازی و تغییر دکوراسیون بود.
یکی از اولین و مهمترین تغییراتی که در سال 1940 انجام گرفت، مربوط به شیشهای
کردن دیوارهای طبقه پانزدهم برج میشد. به این ترتیب چشماندازی از مناظر
تماشایی شهر سان دیگو و مناطق مجاور آن در مقابل چشم میهمانان مستقر در هتل
قرار میگرفت.
در سال 1951 این هتل توسط یک تاجر اهل سانفرانسیسکو به نام هری هندلری خریداری
شد. هندلری مصمم شد که با بازسازی این هتل آن را به یکی از مشهورترین و
برجستهترین مراکز گردشگری و جذب توریست در ناحیه جنوب کالیفرنیا تبدیل کند.
برای دستیابی به این هدف او شروع به افزایش امکانات رفاهی کرد که عبارت بودند
از: ساخت استخر شنا در سال 1952، و نیز بالا بردن ظرفیت پذیرش میهمان با ساخت
یک ساختمان 8 طبقه در مجاورت هتل در سال 1954. هندلری همچنین در سال 1956 با
تغییر و تبدیل طبقات هتل، موجب شد طبقه دوازدهم به رستوران ستارگان معروف شود.
با این همه، ساختار رستوران و طبقه شیشهای، مشکل جدیدی را پدید آورد. به
گونهای که دو آسانسور موجود، نمیتوانستند به قدر کافی نیاز میهمانان و
بازدیدکنندگان هتل را که به دنبال دسترسی به طبقات جذاب فوقانی برج بودند، پوشش
دهند.
راه حل کاربردی و ابتکاری این مشکل منسوب به یکی از کارمندان سابقهدار هتل به
نام دان بودن همر با طرح چنین سوالی میباشد:
آیا میتوان از یک آسانسور بیرونی که در مقابل ساختمان نصب شده باشد، برای نقل
و انتقال افراد از لابی به پشت بام و یا بر عکس استفاده کرد؟
هندلری خیلی زود دریافت که این راه حل نه تنها میتواند مشکل حمل و نقل عمودی
را حل کند، بلکه میتواند بر جذابیت هتل برای جلب توریست هم بیفزاید. اولین قدم
بستن قرارداد با یک شرکت ساختمانی (متعلق به پادرسکی، میشل و دن) بود.
تیم طراحی این آسانسور که به سرپرستی پادرسکی و میشل شروع به کار کردند، خیلی
زود متوجه شدند که چنین آسانسوری علاوه بر کارایی و سهولت در استفاده، میتواند
به عنوان وسیلهای زینتی برای برج به کار رفته و با ساختاری منحصر به فرد،
جذابیتهای شهر را افزایش دهد.
هر چند که تلاشهای بعدی برای رسیدن به این هدف به جایی نرسید و همفکریها و
مشاورههای کارشناسان آسانسوری (پادرسکی و میشل) به پاسخ مناسبی در ارتباط با
ساخت چنین ساختار نامتعارفی، منتهی نشد.
دلایلی که توسط آنها ارائه شده بود در ذیل میآید:
به فرض این که کابلها برای بالا و پایین کشیدن کابین محکم و قابل استفاده
باشند باید ساختار پشت بام هتل آنقدر مستحکم شود که بتواند وزن موتور، قرقره
شیاردار و وزنه تعادل را تحمل کند. در حالی که استفاده از آسانسورهای هیدرولیک
که برای بالا و پائین بردن کابین از لابی تا طبقه پانزدهم به ضخامت زیاد و وزن
بالای پیستون نیاز دارند، عملاً غیر ممکن به نظر میرسد.
همچنین، از آنجایی که چشمانداز بیرون کابین مدنظر میباشد، چاه آسانسور باید
از پائین تا بالا با صفحات شیشه محصور شده باشد. بدیهی است که نصب و پشتیبانی
این پروژه مستلزم هزینههای بسیار بالایی است.
خوشبختانه یک شرکت کوچک مهندسی آسانسور پذیرفت تا تدبیری برای این مشکل
بیندیشد. مهندسان جوان این شرکت که با نام تجاری
Elevator Electric Inc.
در سال 1954 و با مدیریت آرنولد هانسبرگر به ثبت رسیده بود، استفاده از آسانسور
هیدرولیک را برای دوری از مشکلات بدیهی ناشی از سیستم کششی، پیشنهاد کردند.
آنها همچنین دریافتند که یک آسانسور هیدرولیک معمولی برای چنین طرحی نمیتواند
مناسب باشد و مجبورند که سیستم نسبتاً غیرمعمول و نامتعارفی را طراحی کنند.
توضیحات مربوط به طراحی آنها و تفاوت این طرح با سیستمهای مرسوم به این شرح
است:
این آسانسور از نوع آسانسور هیدرولیکی خواهد بود، اما به جای استفاده از پیستون
سنگین متداول، از پیستونی از جنس فولاد توخالی استفاده میشود که بر اثر فشار
روغن جابجا شده و موجب حرکت کابین میشود. پیستون (جک) داخل سیلندر به روش
مستقیم مرکزی به زیر کابین متصل گردیده و مستقیماً توسط نیروی روغن موجود در
سیلندر تحریک میشود، در حالی که قطر و وزن پیستون تا حد امکان کاهش مییابد.
استحکام پیستون از یک طرف توسط نگهدارنده محکمی که که بر روی ریل آسانسور مستقر
شده و از طرف دیگر توسط یک پولی (چرخ متحرک) که به زیر کابین متصل شده است،
تامین میگردد.
این تثبیت کنندهها در نیمه بالایی و روباز پیستون قرار گرفتهاند و نیمه
پایینی آن در زیرزمین میباشد. از آنجائی که این آسانسورها کابلهای حمل بار
ندارند، نیازی به لوازم جانبی بالابر نداشته و کابین را میتوان با قابلیت
نمایش مناظر بیرونی و از جنس شیشههای ضد ضربه پلکسی گلاس ساخت.
در حالی که هانسبرگر و همکاران مهندسش، سیستم آسانسور هیدرولیک را طراحی
میکردند، پادرسکی، میشل و دن مشغول طراحی کابین این آسانسور بودند.
این کابین با اندازههای 6 فوت و 8 اینچ در 5 فوت و 5 اینچ و ظرفیت 16 نفر و از
جنس آلومینیوم صیقلی ساخته شد و با صفحات 2/1 اینچی پلکسی گلاس تزئین شد و
همچنین در ساختار آن سیستم تهویه مطبوع و یک پیامگیر درونی برای صدا و موزیک
به کار گرفته شد.
حق انحصاری طراحی این کابین در سال 1956 توسط میشل به ثبت رسید. در اواخر سال
1956 آسانسور جدیدی که هندلری آن را آسانسور ستارهای نامیده بود شروع به کار
کرد و بلافاصله با موفقیت چشمگیری روبرو شد. به گونهای که در روزهای پایانی
هفته بیش از دو هزار نفر در هتل جمع میشدند تا سوار این آسانسور شوند. در
نتیجه این آسانسور تبدیل به وسیلهای برای جلب مشتری شد.
این موفقیت بیسابقه طراحان این سیستم (هانسبرگر، لارسن، مکین تایر،پادرسکی،
میشل و دن) را ترغیب کرد که شرکت
Inc
,
form glass elevator
را به ثبت رسانده و تولید جدید و منحصر به فرد خود را به بازار
عرضه کنند.
طبق گفتههای مک فرسون مدیر فروش این شرکت، این آسانسور نه تنها ترفندی تازه
برای جلب توجه تماشاگران بود، بلکه باعث شد ایدهای کاملاً نو چه در بخش مهندسی
و چه در بخش معماری به وجود آید.
مک فرسون پتانسیل بالقوه این ایده جدید را این گونه شرح میدهد:
در معماری ساختمان، میتوان به رها شدن از قید و بندهای اجباری برای پیروی از
طراحی سبکهای مرسوم و بهکارگیری سیستمهایی که باعث میشوند مسافرین دچار ترس
از گیر کردن در قفسهای تنگ و بیروزنه شوند، اشاره کرد. همچنین این آسانسورهای
شیشهای فارغ شدن از رفت و آمدهای فراوان در آسانسورهای مرکزی را ممکن میسازد.
در مجمع سالانه انجمن ملی پیمانکاران آسانسور (NAEC)
که در سال 1958 برگزار شد، آقای ویلیام استرجن (مؤسس مجله
Elevator World)
فرصت را مغتنم شمرد و با نظرسنجی که از اعضا برجسته صنعت آسانسور که در آن مجمع
دور هم گرد آمده بودند به عمل آورد، به نتایج قابل توجهی دست یافت.
در پاسخ به این سوال که: «3 مورد از بزرگترین رویدادهای صنعت آسانسور را طی 5
سال سال اخیر نام ببرید.» اعضاء صنعت این موارد را بر شمردند:
1) ادغام شرکتهای آسانسوری شهر دوور (در جنوب شرق انگلیس)
2) ادغام شرکتهای تعمیر و نگهداری آسانسوری در شهر تولیدو (در شمال ایالت
اوهایو – آمریکا)
3) آسانسور شیشهای هتل الکورتز.
دومین آسانسور شیشهای در سال 1958 نصب شد. شرکت اوتیس 2 دستگاه آسانسور
شیشهای هیدرولیکی را که کابینهای آن از جنس پلکسی گلاس (پلاستیک شیشه مانند)
بود برای ساختمان 6 طبقهای مجاور استودیو پیکی واقع در شهر پالوآلتو ایالت
کالیفرنیا در اوایل سال 1958 نصب کرد.
به دنبال نصب این آسانسورها که از آسانسور هتل الکورتز مدرنتر بودند،
آسانسورهای شیشهای دیگری ساخته شدند که در زمینه طراحی از سیستمهای قبلی پیشی
گرفتند.
این آسانسورها یکی پس از دیگری چشم انداز زیبای کالیفرنیا و بعدها فلوریدا را
برای تماشاگران نمایان ساختند.
در سال 1959 جرج ساکس صاحب هتل ساکسونی در ساحل میامی (ایالت فلوریدا) تصمیم
گرفت که برج آیووری را بسازد. برای این برج یک هتل 16 طبقه و بر روی طبقه
شانزدهم آن سالن پذیرایی در نظر گرفته شده بود.
برای ساخت چنین سازهای، او دقیقاً با همان مشکلی مواجه شد که هری هندلری در
سال 1956 با آن روبرو شده بود. به چه طریقی میتوان راهی برای رسیدن میهمانان
به سالن استراحت در انتهای برج پیدا کرد بدون اینکه فضای زیادی از محیط داخلی
برج برای ساخت تجهیزات آسانسورها اشغال شود. به طور کاملاً واضح ساخت آسانسور
شیشهای خارجی تنها راه حل ممکن بود.
ساکس به شرکت مهندسی معماری میامی (فرنس و پسران) طراحی این سازه را پیشنهاد
کرد. و فرنس برای شروع در رابطه با طراحی سیستم آسانسور با وستینگهاوس و در
ارتباط با طراحی کابین با تیلر تماس گرفت.
حاصل بررسیها و تلاشهای همه جانبه، ساخت اولین آسانسور کششی بیرونی بود که به
Saxony Bubble
معروف شد.
کابین بینظیر نیم دایرهای و منحنی شکل آن از شیشههای ایمن کم رنگی ساخته شده
بود که در قالبی (سقف، کف و قسمت میانی) از جنس فولاد ضد زنگ محصور شده بود و
به امکاناتی چون تلفن، فرش بسیار زیبایی از شرق، سیستم تهویه مطبوع و پخش موزیک
مجهز شده بود.
سرعت آن، 100 فوت در دقیقه تنظیم شده بود تا مسافران در مدت زمان بیشتری
بتوانند از تماشای مناظر بیرون لذت ببرند.
ساختار سیستم کششی به این ترتیب میباشد:
نمای این سازه درصورتی جالب توجه خواهد بود که تجهیزات مکانیکی و برقی در معرض
دید قرار نگیرند.
تسمه کابین و قرقرههای شیاردار کاملاً منحنی شده و کابلها توسط پوششی از طلا
آبکاری شدهاند.
سازه کششی، دستگاه ژنراتور موتور، دستگاه کنترل در زیرزمین هتل خارج از دید و
به دور از عوامل محیطی مثل آب و هوا و ... قرار گرفتهاند.
این طراحی به آسانسور
Saxony Bubble
این امکان را میدهد که پیوسته به سمت بالا و پایین حرکت کند بدون اینکه هیچ یک
از قطعات ضمیمه آن قابل مشاهده باشند.
میتوان گفت طراحان آسانسورهای هتل الکورتز و ساکسونی راه را برای کاربرد
گسترده آسانسورهای شیشهای داخلی و بیرونی، در دهه 1960 و بعد از آن هموار
کردند.
جالب اینکه علیرغم گسترش روزافزون نصب و راهاندازی این نوع آسانسورها طی 50
سال اخیر، هنوز هم مانند اولین حضورشان از جذابیت خاصی برای استفادهکنندگان
برخوردار میباشند. و از حس هیجانانگیز و فوقالعادهای که در سال 1964 توسط
دال در داستانش به خواننده القاء میشد کاسته نشده و با نسخه جدید فیلم چارلی و
کارخانه شکلات (با بازی خیرهکننده جانی دپ) بار دیگر مردم میتوانند شاهد
چشمهای تعجبزده ویلی وونکا از دیدن آسانسور شیشهای شگفتانگیز، باشند. |