فاصله حرف تا عمل
عباس حقیقی
به من تکیه گاهی بدهید ،دنیا را تکان خواهم
داد .
ارشمیدس
این روزها بحث وضعیت ارزی ، سیاستهای اقتصادی
آینده ، چالشهای پیش روز صنعت ، آینده تولید داخلی و واردات و سهم هر یک از بازار ایران
، به فراوانی از گوشه و کنار به گوش میخورد . در ارتباط با صنعت آسانسور نیز بحثهای
زیادی در جریان است که از جمله ، آینده بازار چگونه خواهد بود ؟ آیا امکان واردات قطعات
و تجهیزات و آسانسور کامل کماکان وجود خواهد داشت یا دچار مشکلات جدید و جدی خواهد
شد ؟ آینده شرکت های کوچک چه خواهد شد ؟ آیا می توانند در بازار دوام بیاورند ؟ شرکت
های متوسط و بزرگ با چه چالش هایی روبرو خواهند بود و از همه مهمتر ، آیا صنعت دارای
ظرفیت و توان تامین آسانسورهای استاندارد و مورد نیاز کشور را خواهد داشت و از این
گونه
سخن ها بسیار است .
بنا به عادت دیرینه ، هر گاه با مشکلی روبرو
می شویم ، یاد تولید و توان داخلی می افتیم و بحث هایی مطرح می شود که تا دیروز موضوع
بحث نبود ، یعنی اینکه آدمهای دوران صلح که نه ، آدمهای دوران جنگ و تحریم هستیم و
شرایط و جبر زمانه مگر بتواند ما را وادار به انجام کاری کند .
چند روز پیش در جمع مدیران ارشد یکی از سازمانهای ذیربط سوال شد که آیا در
غیاب اروپا و در دوره تحریم صنعت داخلی توان ساخت آسانسور را دارد و پاسخ بنده بله
و خیر بود .
بله از این جهت که کشور ما دارای استعدادهای
فنی بسیار بالایی است و تجربه ثابت کرده است که در کار مهندسی معکوس چیزی از ژاپن،
کره و اخیرا چینی ها کم نداریم ، پس امکان
ساخت بسیاری از اجزا و فطعات را داریم ، کما اینکه امروز ما چندین سازنده موتور گیربکس
داریم و اگر چه با ساخت ظرفیت ها و سرعت های پایین در ابتدای راه قرار داریم ،
ولی امکان حرکت به پیش وجود دارد ، یعنی توان ساختن
را داریم .
و خیر از این رو که توان تولید و یا به
عبارت دیگر ساخت انبوه را به دلایل گوناگونی که به آن می پردازیم، نداریم.
برای ساخت ( یا بهتر بگویم نمونه سازی و
تولید اولیه ) به منابع زیادی نیاز نداریم
، مهندسان وطراحان خبره و باهوش و باسواد، وقت کافی ، قطعه سازمجرب و مجهز و اندکی سرمایه که فراهم کردنش کار دشوار و نشدنی ای نیست
.
ولی برای تولید انبوه به
فاکتورهای بسیار متعدد و دشواری نیاز داریم که بیشتر آنها از کنترل و اراده ما خارج
است .
تولید کننده به تکیه گاه استوار و قابل اطمینانی
نیاز دارد .
اجازه دهید نگاهی گذرا به این عوامل و منابع
مهم داشته باشیم . فرض کنیم امروز ، یکی از
ما موتور گیرلس مغناطیس دائمی ساخت ، با روش میانبر مهندسی معکوس ( کپی آگاهانه با
درک کامل موضوع و پیاده سازی تئوری کار ) . موتور تست شد ، در برج تست یا در ساختمانی
با شرایط واقعی . فرض کنید برای این ابداع خود گواهی کیفیت را نیز از شرکت معتبری دریافت
نمود . این همه البته به معنای حداقل 3 تا 4 سال کار و هزینه کردن مبلغی بالای 2 تا
3 میلیارد تومان به دست می آید .
ولی این نمونه موفق فقط ابتدای راه است .
برای تولید ، سرمایه لازم است و سرمایه
فقط در کارهایی صرف میشود که اطمینان کافی از سودآوری و برگشت اصل و سود آن وجود
دارد . این سرمایه مبلغ کمی نیست و حتما به ارقامی بین
40 تا 60 میلیارد تومان می رسد . اما برای یک سرمایه گذار که به راحتی می
تواند پول خود را در تجارت های سود ده و کم خطر و زود بازگشت بکار بیندازد ، چرا باید
به چنین ریسکی دست بزند ؟ مثلا اگر این پول را سال گذشته در همین روزها در طلا سرمایه
گذاری می کرد ، امروز سودی معادل 65% بدست
می آورد ، بدون خطر ، بدون مالیات و عوارض و به سریعترین شکل ممکن . یا می توانست در
ملک ( خرید زمین و خانه ) سرمایه گذاری کند و قطعا در مقایسه با 12 ماه گذشته،
بین 30 تا 35% سود خالص داشت .
ممکن است از خود بپرسیم بسیار خوب این جهش
های طلا و املاک مقطعی هستند در حالیکه ما
از سود پیوسته و مداوم حرف می زنیم . اگر نگاهی به قیمت سکه در سال 1382 بیندازید و با امروز
مقایسه کنید ، خواهید دید این منطق درست نیست و در کشوری زندگی می کنیم که غیرصنعتی
بوده و سرمایه ها به سمت بازارهای واسطه گری ، خرید و نگهداری می روند و آنجا سود می کنند .
اصلا فرض کنیم که سرمایه گذار ، ورای این
مسایل و موضوعات، انتظار سودی به اندازه 25% در سال داشته باشد و همین سود به او توجیه
لازم برای سرمایه گذاری را فراهم کند . در اقتصادی که نرخ بهره بانکی 21% است ، برای
اینکه
سود 25% داشته باشیم ، بایستی به سود
46% برسیم و با توجه به مالیات و سایر هزینه ها ، بگوییم سود
سالانه ناخالص این سرمایه گذاری باید 50% باشد.
برای این برنامه ریزی ، فاکتورهای گوناگونی
باید وارد محاسبات گردند . هزینه های دوره پیش از بهره برداری ،
میزان تولید سالانه برای رسیدن به نقطه
سر به سر ( حجمی از تولید موتور که در آن نقطه ، فقط هزینه های تولید جبران شده و
سود و زیان صفر است ) و سپس حجم تولید لازم
برای رسیدن به سود مورد انتظار . این بدان
معناست که شما باید در سال تعداد مشخصی ( N
) موتور تولید کرده و " حتما " به فروش برسانید تا طبق پیش بینی به سود سالانه
25% دست یابید .
برای دست یافتن به این هدف ، فرضیات زیر
باید به یقین تبدیل شوند :
صرف حدود 2 سال زمان برای دوره پیش از بهره برداری.
دوره اولیه پس از عرضه کالا به بازار که
هزینه های سنگین رقابت با رقبای خارجی را دارد که در نوع خود برند محسوب شده
و سهم بازار مطمئن و پایداری دارند . هزینه های سنگین بازاریابی و تبلیغات ، برند سازی
، هزینه های تخفیفات فروش و فروش های تشویقی و ... . این دوره حداقل بین 3 تا 4 سال خواهد بود . این
دوره را " دوره مرگ یا زندگی " می نامند و بقای شما بسته به میزان موفقیت
در جدال با رقبا، برای بدست آوردن سهم بازار آنان می باشد .
باید بسیار خوش شانس باشید که در دوره جدال
برای سهم بازار :
نرخ بهره بانکی یا بهتر بگوییم نرخ هزینه
سرمایه، ثابت باقی مانده و بیشتر نشود ( مانند
سال های 89 تا 92 که نرخ پول به 40% هم رسید ) .
و نرخ بهره بانکی به نرخ بهره بانکی رقبای خارجی شما نزدیک شود ( 5/1 تا 2% ) و چون این غیر ممکن است ،
باید امیدوار باشید که نرخ تورم سالیانه شامل بهای
ارزهای خارجی مانند یورو و دلار هم بشود زیرا با افزایش نرخ تورم و ثابت نگه داشته
شدن دستوری نرخ ارز ، قیمت رقبای خارجی شما، ثابت باقی مانده و نرخ فروش شما به موازات تورم افزایش می یابد ، بگونه ای که
بعد از چند سال ، قیمت شما از قیمت رقبا نیز بالاتر خواهد رفت و البته
می دانیم این امیدواری هم پوچ بوده و هم تخیلی بیش نیست .
امید داشته باشید در هنگامه این تحولات
، نرخ های تعرفه گمرکی نیز کاهش نیابند زیرا رقابت برای شما بسیار مشکل تر
خواهد شد .
امیدوار باشید مسایلی مانند سیاست های بانکی
و پولی ، واردات ، حواله ارز و ... با ثبات
بوده و هر روز با شگفتی جدیدی روبرو نشویم .
خوش شانس باشیم که بازار باثباتی داشته
باشیم و رکودهای چند ماهه و چند ساله خوره جان صنعت ساختمان نشوند.در چنین شرایطی ،
شما آسیب جدی خواهید دید زیرا هزینه های سرسام آور افزاینده را دارید، در حالی که رقبای قدرتمند شما در آسیا و اروپا تاثیر
چندانی از این رکود حس نمی کنند زیرا آنان بازارهای صادراتی متعددی دارند . رکودها
بر آنان تاثیری ندارند زیرا پول فروش کالا را نقد و به دلار و یورو دریافت می کنند
و مانند شما گرفتار چک و چک بازی نمی شوند .
امید داشته باشید از گرفتاری های داخلی
مانند امور مالیاتی ، تامین اجتماعی ، ارزش افزوده هزینه های جدی اخذ و نگهداری نشان
استاندارد کالا و ده ها گرفتاری دیگر ، شما
را از ادامه راه منصرف نکنند و به خود نگویید چرا تمام این گرفتاری ها فقط و عمدتا برای شرکت های تولیدی است و بازرگان
حتی از کارت بازرگانی خود برای ترخیص کالا استفاده نمی کند که گرفتار اندکی مالیات
بر در آمد سالیانه گردد .
ذکر همین موارد کافی است و بیش از این ادامه نمی دهم . همه منظورم این بود
که پیشرفت و پس رفت ، کیفیت
و بی کیفیتی ، توانایی و عدم توانایی یک کشور و یک
ملت ، فقط به سطح سواد و دانش فنی افراد جامعه آن کشور بستگی ندارد بلکه به عامل یا
عوامل بسیار گوناگونی وابسته است . سرمایه گذار و تولیدکننده تکیه گاهی ندارد ، سرمایه
گذاری در تولید آن هم در سطح بزرگ توجیهی ندارد ( در این بازار ، سرمایه های کوچک راه
به جایی نخواهند برد زیرا هرگز سیستم پشتیبانی مانند آنچه در کشورهای بالنده وجود دارد که با پشتیبانی از 2 مبتکر دانشجو با تامین مالی
به موقع ، غولی مانند گوگل متولد می شود ) البته موضوع فقط به سرمایه و پول ختم نمی شود و ده ها عامل مهم باید دست به
دست هم بدهند تا این نهال کوچک و ضعیف ، روزی به درخت تنومند و سالم و بزرگی تبدیل
شود .
تا زمانی که ثبات در اقتصاد ما وجود نداشته
باشد ، سخن گفتن از موفقیت های بزرگ در تولید بیهوده است و بسیار
بی انصافی است اگر مشکلات کلان اقتصاد را فراموش
و توانایی فنی و مهندسی متخصصان مان را زیر سوال ببریم و آنان را مقصر عقب ماندگی و
عدم پیشرفت فنی قلمداد نماییم . فراموش نکنیم همین افراد هنگامی که زمینه مساعد و شفاف
رشد و بالندگی را فراهم ببینند ، به موفقیت های بزرگ جهانی در کسب و کار ، مهندسی و
علم دست می یابند و نمونه های آن را هر روزه شاهد هستیم .